مقدمه بوف كور صادق هدايت
در زندگي زخم هايي هست كه مثل
خوره روح را آهسته در انزوا مي خورد و مي تراشد. اين دردها را نمي شود به كسي
اظهار كرد، چون عموما عادت دارند كه اين دردهاي باورنكردني را جزو اتفاقات و
پيشامدهاي نادر و عجيب بشمارند. و اگر كسي بگويد يا بنويسد، مردم بر سبيل عقايد جاري
و عقايد خودشان سعي مي كنند آن را با لبخند شكاك و تمسخرآميز تلقي بكنند: زيرا بشر
هنوز چاره و دوايي برايش پيدا نكرده و تنها داروي آن فراموشي به توسط شراب و خواب
مصنوعي به وسيله افيون و مواد مخدره است. ولي افسوس كه تأثير اين گونه داروها موقت
است و به جاي تسكين پس از مدتي بر شدت درد مي افزايد!!!

وبلاگی برای بودن